شتران اشتباه نکنید ریزشی دوباره جلو سهام هست البته شتران بدون بهانه ریزش میکنه پنج ساله ریزشی هست

شستا گول این حرفها و وعدهای سر خرمن رو نخورید تا میتونید از بورس و ملک دوری کنید مخصوصا از بورس

خودرو سال99 طرف همه رو تشویق بورس کرد که برای اقتصادکشوروسرمایه گذاران هم بهره ایی ببرن الان بعداز6سال کدوم بهره ایی داشتین سهامداران؟

خودرو دولتیکه با کلیه نهادها وسازمانها هماهنگ شده اندتا مردم رو به بورس بکشونن وسرمایشون رو اینجا ابش کنن چرا سهامدار سریع گرفتارمیشود؟

واتوس امیدوارم حالا که التهاب وهیجان فروش،فروکش کرده وصندوق توسعه بکمک بورس اومده ودر عین حال سایربازارها هم درنوسان وبلاتکلیفی هستند،مالکان ومدیران واتوس همت کنند بانیابت بازارگردان وحقوقی از ریزش بیشترسهم جلوگیری کنند و بتدریج واتوس رو به جایگاه قیمتی بعدمجمع افزایش سرمایه دوسه سال پیش برسانند هرچنداز800تومن اونموقع تا200فعلی فرسنگ ها راهه.؟!سهامدار هم اگه اراده تغییر روند به صعودی رو درمدیریت وحقوقی ببینه،همکاری میکنه ونمیفروشه.انشالله هرچه پیش اید،خوش اید

خودرو کلی ازجنگ خسارت زیادی داشتیم دولت ازعمد کل سهمارو15الی20درصدریزش دادکه مردم مال باخته ی سهامداران دوباره پول بریزن برای میانگین زدن هرمثبتی فرصت خروجه این 20درصدزیان هفته ی پیش چندین ماه طول میکشه تاجبران شودریالی واریزنکنید

ثشاهد کسی دیگه سهم نمیخوره بد سرکوب شد

خودرو اخه کدوم سهامداری ارزو می کنه سهامش منفی بیست بخوره اینجا پیج خودرویه سهامشو نداری برو تو صفحه های دیگه مطلب بزار اون بنده خدایی که تو قیمت بالا وارد شده همینجوری هم اعصابش خورده برای چی بهشون استرس میدی این کارا حق الناس نیست مطمین باشید خودرو با مثبت باز میشه و کسی ناراضی از خودرو خارج نخواهدشد

خپارس بنظر از ماه اینده قراره p90 تو خط تولید بیاد

#وبملت #شاخص_بورس ✍در میانه ی صحنه ای که بغض، گلو را می فشارد و اشک، راه از دل تا چشم را پیدا کرده، شمر این نمایش، ش لاق به دست نقش بازی میکند و دست بالا میبرد بر رقیه ی این نمایش! اما ناگهان حقیقتِ دل ها، بر پرده ی نمایش چیره می شود! شمر و رقیه ی این تعزیه دیگر حتی طاقت بازی ان را ندارند! طاقتها تمام میشود و اغوشها باز میشود اما دیگر نه از جنس نقش، که از جنس انسانیت و پناه. در این لحظه، حقیقت عاشورا از ورای متن و صحنه می گذرد و بر دل ها می نشیند؛ که ظلم، هر چقدر هم بازی شود، باز بوی خون و داغ دارد! و مظلومیت، حتی اگر در صحنه باشد، باز دل را می لرزاند… اه که چرا شمرِ تاریخ هرگز چنین بغضی نکرد؟ چرا یکی از هزاران یار یزید، دلش نلرزید از صدای ناله ی دختر سه ساله ای که پدرش را در گودی قتلگاه دید؟ چرا میان ان همه جمعیت یکی لرزش دستان دختر خورشید را ندید؟ چرا کسی صدای بابا،بابا گفتن دردانه ی بابا را نشنید؟ ایکاش قصه اینکونه نبود و لااقل گوشهای بدون گوشواره اش خونین نبود و با دامن و موهای سوخته به دیدار پدر نمیرفت. اف بر تو ای روزگار…