جزئیات خبر | فروم
بازگشت به خانه
هر چه کنی به خود کنی . . . | kasra1799
۰۰:۵۰:۴۷ ۱۴۰۴/۰۴/۱۶

#وبملت #شاخص_بورس ✍در میانه ی صحنه ای که بغض، گلو را می فشارد و اشک، راه از دل تا چشم را پیدا کرده، شمر این نمایش، ش لاق به دست نقش بازی میکند و دست بالا میبرد بر رقیه ی این نمایش! اما ناگهان حقیقتِ دل ها، بر پرده ی نمایش چیره می شود! شمر و رقیه ی این تعزیه دیگر حتی طاقت بازی ان را ندارند! طاقتها تمام میشود و اغوشها باز میشود اما دیگر نه از جنس نقش، که از جنس انسانیت و پناه. در این لحظه، حقیقت عاشورا از ورای متن و صحنه می گذرد و بر دل ها می نشیند؛ که ظلم، هر چقدر هم بازی شود، باز بوی خون و داغ دارد! و مظلومیت، حتی اگر در صحنه باشد، باز دل را می لرزاند… اه که چرا شمرِ تاریخ هرگز چنین بغضی نکرد؟ چرا یکی از هزاران یار یزید، دلش نلرزید از صدای ناله ی دختر سه ساله ای که پدرش را در گودی قتلگاه دید؟ چرا میان ان همه جمعیت یکی لرزش دستان دختر خورشید را ندید؟ چرا کسی صدای بابا،بابا گفتن دردانه ی بابا را نشنید؟ ایکاش قصه اینکونه نبود و لااقل گوشهای بدون گوشواره اش خونین نبود و با دامن و موهای سوخته به دیدار پدر نمیرفت. اف بر تو ای روزگار…

لیست اخبار